رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هر کجا هستم
از عشق تو جاودان ماند ترانه من


با یاد تو زنده ام عشقت بهانه من
پیدا شو ماه نو گاهی به خانه ی من


تا ریزد گل از رخت در آشیانه من
رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هر کجا هستم


آهم را میشنیدی به حال زارم میرسیدی
نازت را میخریدم تو ناز من را میکشیدی


به خدا که تونظرم نروی چو روم ز برد ز برم نروی
رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هر کجا هستم


اگر مراد ما سرآید چه شود
شبی فراق ما سرآید چه شود


به خدا کز ز حال من خبر نشد
که به جز از غم نصیبم از سفر نشد
نروی ای نفس ز پیش چشم من


که به چشمم به جز تو جلوه گر نشد
رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هرکجا هستم
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/02/23 - 12:59 در متن ترانه